۸۰

گاهی باید بُرید طناب عادت و
گاهی باید نادیده بگیری زمان و ساعت و
یه وقتایی باید بگذری از هر اسارت و
سفت بدی دستور طرد به هر اطاعتو
گاهی
گاهی بایَد گُذَشت اَز کِنارِ یِه فِکر
گاهی باید کِنار زَد یِه حِسِ مُردِه رُو
گاهی بایَد چِشید مَزِّه حاصِلِ پِیک
طَعمِ فاصِلِه یِ یِه عِشقِ کُهنِه رُو
گُذَشتِه ثانیِه ها کِه حِس میشِه بی زَمان
حِینِ پَرواز شاپَرَک بِه نورِ بی حَواس
گاهی
هَمِه دُنبالِ جَواب میگَردَن
با اینکِه تا جَوابِ هَمِه چیز
سِه حَرفِ سادِه فاصِلَـس
ما هُویتِمونُ گُم کَردیم
یا اینکِه دُزدیدَن هُویَتِمونُ سادِه تَر
یا اینکِه عِشقُ فَراموش کَردیم
کِه هَرکی نَبودِتُ اِثبات بُکُنِه نابِغَــس
نیاز
بی جهت بی صدا
بی هدف بی دفاع
بی گزند ، زیر پا
بی خبر ، بی حساب
بی رمق ، نیمه خواب
بیش از حد سینه چاک
میرم از ازدحام فکرهام زیر خاک
بی رمق